مدیریت رسانه و افق پیش رو
مدیریت رسانه در ایران دانشی نوپا و نوظهور است که هنوز دوران طفولیت خود را سپری می کند.این موضوع از عمر این رشته در دانشگاه های کشور و نیز محتوای دروس آن به خوبی هویدا و قابل درک است.
در این زمینه به طور منظم از سوی پژوهشگران، استادان و شماری از فارغ التحصیلان، کتابها و مقالاتی در حال تولید و انتشار است که پیش ران موثری برای درک بیشتر حوزه مدیریت رسانه به عنوان دانشی چند وجهی است.
به طور قطع و یقین کشور ما نیاز به نوعی بومی سازی این دانش بر اساس تحقیق و مطالعه محققان و دست اندرکاران رشته مدیریت رسانه دارد.
- چالش های مدیریت رسانه در ایران
در مورد چالش های مدیریت رسانه در داخل کشور باید به چند موضوع توجه کرد.
نخست آنکه ما در حال گذار از وضعیت یک رسانه با مخاطبان انبوه به سوی رسانه هایی با مخاطبان محدودتر و البته تخصصی تر هستیم. در چنین شرایطی راهبر ملی و کلان مدیریت رسانه باید ناظر به درک این وضعیت باشد.
نکته دوم رشد انتظارات مخاطبینی است که توده وار نیستند و به دلیل برخورداری از حق انتخاب بیشتر ، گزینشگر شده اند. پس دست اندرکاران باید سعی کنند از سلیقه عمومی فراتر رفته و کاری کنند که مخاطب همواره احساس نیاز به رسانه داشته باشد.
نکته سوم به مساله جایگزینی نقش ها بر می گردد، یعنی به نقش گیرنده و فرستنده پیام. درعین حال گیرنده یا مصرف کننده می تواند تولید کننده پیام هم باشد. در واقع ما با افرادی مواجهیم که به آنها prosumer می گوئیم، یعنی هم producer هستند و هم consumer . این موضوع با فراگیر شدن روزنامه نگاری و فعالیت رسانه ای شهروندان در پی فراگیر شدن پدیده موبایل و نیز پدیده رفتار شبکه ای همچنان در حال رشد است.
نکته چهارم به رشد بی امان پیام و محتوا برمی گردد. از این رو مخاطب انتظار تلخیص و موجزگویی بیشتری از رسانه دارد؛ پدیده ای که به آن “میکرو بلاگینگ” می گویند، و همین رویکرد بود که توئیتر را جهانی کرد، یعنی ارسال منظور و پیام، تنها در 114 کاراکتر.
- چالش های حوزه رسانه در افق 1404 چیست؟
این مسئله به چالش های درونی مدیریت رسانه ها مربوط می شود.
اما در بعد بیرونی و محیطی و سیاسی باید به مقوله شرایط عمومی کشور توجه کرد. رسانه ها در افق ایران 1404 و به موازات رشد دموکراسی خواهی در کشور، باید رفتار و عملکرد متناسبی داشته باشند و در گسترش آزادی های مدنی در چهارچوب های جهانی فعالیت کنند و در ترویج این میثاق بکوشند.
همچنین با توجه به برنامه های مدون درباره رشد اقتصادی کشور در منطقه و جهان، رویکرد مدیریت رسانه در این زمینه باید به پارادایم توسعه و گسترش ادبیات توسعه توجه بیشتری کند.
- آیا رسانه دیجیتال توانسته جایگزین رسانه مکتوب شود؟
رسانه های دیجیتال و آنلاین پدیده نوظهوریست که توجه بسیاری از متفکران دانش مدیریت رسانه و دست اندرکاران رسانه ها را به خود معطوف کرده است.
رشد حیرت زای فضای مجازی که به سهولت قابل دسترسی شده ، فضای صمیمانه تری را بین گیرنده و فرستنده پیام ایجاد کرده است. با این حال، به نظر من نباید فضای مجازی را در تقابل با فضای واقعی بدانیم.
به نظر می رسد باید همانگونه که مک لوهان تلویزیون را امتداد چشم و رادیو را امتداد گوش انسان دانست، ما نیز باید فناوری های نوین و مدرن شبکه های مجازی را امتداد توانایی های انسان بدانیم که در سایه انفجار اطلاعات رخ نموده. همچنین باید به این نکته توجه کرد که اساسا هر فناوری تازه در ابتدای بروز و ظهورش با هیجان و جذابییت بیشتری همراه است که به مرور زمان تا حدی تعدیل خواهد شد.
این اتفاق در گذشته برای نوآوری های رسانه ای دیگری نیز رخ داده بود و برخلاف پیش بینی ها، جایگزین اسلاف خود نشده و کارکرد خود را در کنار سایرین پیدا کرده بود.
فقدان فضای باز اطلاع رسانی و گردش آزاد اطلاعات، نگرانی های عمومی از پیامدهای بیان تمام نظرات در قلمرو عمومی، وجود خطوط قرمز در حوزه سبک زندگی و برخوردهای گاه تند با رسانه های چاپی نیز از جمله عواملی است که بر رشد بیشتر شبکه های اجتماعی در ایران افزوده است.
رسانه های دیجیتال از آن رو که فرصت تازه ای را پیش روی مردم برای گفت و گو و ارتباط گشوده اند، پدیده ای مغتنم است که باید با درک نقاط قوت و ضعف آن، مورد استفاده قرار گیرد.این رسانه ها و شبکه ها، فضای مناسبی برای تمرین گفت و گو ، مدارا و دگرپذیری ایجاد کرده اند که در طول تاریخ از مردم ما دریغ شده است. شاید در مواردی در گفت و گوهای مجازی، به همدیگر انگ بزنیم، یا توهین کنیم و دشنام دهیم، اما یقینا به تدریج از این فضا خارج خواهیم شد.
نقطه ضعف رسانه های آنلاین که ممکن است مانع از بین رفتن مطبوعات شود، تاکید بر خبررسانی به عنوان داده و اطلاعات کوتاه است. به بیان دیگ، در رسانه های مجازی، فرصت و فضایی برای عمیق دیدن و عمیق اندیشیدن نیست. در مقابل رسانه های مکتوب به دلیل رفتن به وضعیت فراتر از خبر و دادن جهت ها ، سویه ها و سناریوهای مختلف به مخاطبان، دست بالاتر را در این زمینه دارند و به همین دلیل ماندگار خواهند ماند.
در عین حال بخشی از رسانه های مکتوب که مانند 50 سال پیش تنها به خبر و خبررسانی اتکا می کنند، طبعا میدان را فروگذار خواهند کرد و از صحنه خارج خواهند شد.
- گفتمان مدیریت در حوزه رسانه چه باید باشد؟
گفتمان مدیریت رسانه در آینده باید معطوف به اصلاح عادات نادرست در جامعه و تقویت توانمندی های مردم باشد. مدیریت رسانه به عنوان یکی از مهمترین اشکال ارتباط شهروندان با یکدیگر و نیز ارتباط حاکمیت با شهروندان و برعکس، باید معطوف به جهانی شدن با حفظ رویکردهای بومی، تقویت مردم سالاری و گسترش دموکراسی خواهی باشد. اکنون در دوره ای زیست می کنیم که تصور جهان بدون رسانه، تصویری تیره و تاریک است.اقتصاد، سیاست، دیپلماسی، فرهنگ و مباحث اجتماعی بر بال رسانه ها سوارند و ارتباطات در اشکال بسیار گسترده در دالانهای ارتباطی در حال رفت و برگشت است.
از این رو مدیریت رسانه باید با نگاه هوشمندانه به جهان و محیط پیرامون، برای آرمانهای جهانی نظیر صلح، دوری از خشونت، کاهش فقر و شکاف های عمیق طبقاتی، همزیستی فرهنگ ها و ادیان، برقراری عدالت، جلوگیری از وقوع جنگها و دیگر اهداف و آرمان های انسانی تلاش کند و خطوط قرمز را به نفع مردم عقب براند.
گفتمان مدیریت رسانه نباید گفتمانی معطوف به قدرت و خاضع در برابر آن باشد، بلکه باید روبه مردم و در جهت نقد جدی و سازنده قدرت و حکومت باشد. برخورد با پدیده رانت وفساد برای گسترش عدالت در جامعه نیز باید از مهمترین راهبرهای مدیریت رسانه تلقی گردد.
علاوه براینها، مدیریت رسانه باید بتواند با پرورش فعالان رسانه ای ورزیده، آگاه و توانمند، به طور مستقل به رصد رویدادها بپردازد و از موضع اعتدال و انتقاد به همه چیز بنگرد. در این رابطه فیلترگذاری های جنسی و نژادی ، دینی و قومیتی باید خط قرمز کار در رسانه ها باشد. در عین حال گفتمان مدیریت رسانه باید مروج نشاط و افزایش امید به زندگی در جامعه و در ستایش زندگی و شادی مردمان باشد.
- ارزیابی آموزش های مهارتی در حوزه مدیریت رسانه
نکته ای که باید در بحث مدیریت رسانه به آن اشاره کرد و اکنون به عنوان حلقه مفقوده این رشته مطرح است، موضوع خلاقیت است.
در یک سازمان خلاق، خلاقیت باید در اجزا و ارکان آن نهادینه شود.به این معنا که مدیران و کارکنان سازمان از توانایی ذهنی لازم برای خلق و ارائه ایده های جدید برخوردار باشند.همچنین تغییرات و تحولات در سازمان رسانه های خلاق، باید به عنوان یک ارزش تلقی شده و نه فقط در مقابل آن مقاومت مقاومت نشود، بلکه اعمال تغییرات، فرصتی برای تعالی و تکامل سازمان دانسته شود.
از آنجا که رسانه ها با مسائل اساسی جامعه به طور مستقیم مرتبطند، تنها با سازماندهی مناسب در قالب سازمانهای چابک، یادگیرنده، اثربخش، توانمندساز و در نهایت در قالب سازمان خلاق قادر به فهم و درک وطرح مسائل جامعه خواهند بود و این مسئله مستلزم ایجاد سازمانهایی با مشخصات یاد شده است. در این صورت می توانند در جلب و جذب نخبگان به عنوان انسانهای خلاق و کارا که بالاترین امتیاز را در رشته های خود به دست آورده اند، موفق شوند. این به معنای آن است که تفکر ارزشی ، جایگزین تفکر گزینه ای شود. در این صورت به جای انتخاب بهترین راه از میان راههای موثر، به ایجاد و خلق راه جدید همت می گمارند.
از سوی دیگر، اجرای آموزش های مهارتی در جهت توانمندسازی نیروی انسانی، تداوم حیات سازمانها را ممکن می سازد و این نکته در سازمانهای رسانه ای در اولویت نخست است.سازمان توانمندساز در رسانه نه فقط در پی افزایش آموزش های مهارتی و توانمندسازی مدیران و کارکنانش است، بلکه به دنبال افزایش اختیارات کارکنان و ارتباط مستمر و موثر با نخبگان جامعه نیز است.
از جمله مشکلات مدیریت رسانه و نیروهای رسانه ای در ایران، عدم وجود مهارت های برقراری ارتباط و نبود “تفکر انتقادی” است که نخبگان رسانه ها را از شرکت در شوراهای راهبردی باز می دارد و اغلب تشکیل چنین شوراهایی را که معمولا در بسیاری از سازمانها کارایی مناسب دارند، زائد می دانند. ساختار غلط سازمان رسانه ها نیز که هرمی و غیرمنعطف است، در ایجاد چنین فضایی نقش داشته است.
در سازمان رسانه ای، باید به ” غنی سازی شغلی” توجه شود، به این معنا که به کارکنان اختیارات و مسئولیت های متفاوت و متنوع اعطا شود.
در بررسی داده های برخی پژوهش ها مشاهده شده است، نخبگان از عدم استقبال ایده های نو از سوی مدیران رسانه ها گله مندند. این در حالی است که سازمان رسانه ای اگر در شمار سازمانهای یادگیرنده باشد، باید یادگیری مستمر کارکنان در دستور کار اصلی این گونه سازمانها قرار گیرد؛ نکته ای که با استعاره مورگان تحت عنوان “سازمان به عنوان مغز” همخوانی دارد. بر این اساس کنش و واکنش سریع و جمعآوری و پردازش اطلاعات جدید، مهمترین وظیفه سازمانهاست.
اکنون در دومین دهه قرن بیست و یکم، “اثربخشی” به عنوان یک سازه اجتماعی مهمترین کارکرد سازمانهای رسانه ایست که پیش از آنکه ” فرآیند محور” باشند، “انسان محور” اند.
در واقع در سازمان رسانه ای، اعتماد مخاطب است که اثربخشی را تضمین می کند، اعتماد زمینه ” اعتبار” را فراهم می کند و این همه، ” مشروعیت” رسانه را سبب می شود.
بنابراین سازمان اثر بخش رسانه ای، باید انسان گرا باشد، به گونه ای که ” انسان” در راس امور باشد، نه تکنیک و ساختار مقررات ثابت اداری. و این جز با جذب و نگاهداشت نیروی نخبه میسر نمی شود.